رمان زیبای دالان بهشت

[رها]

سلام ترنم جان، ممنو بابت داستان قشنگت،

[پرچونه]

یادمه دبیرستان این رمان بصورت اپیدمی بین دانش آموزا میچرخید ...زنگ های تفریح ...ته کلاس...زیر جامیزی ...خلاصه هرجا گیر میوردیم شروع میکردیم به خوندن... با خوندن بخش هایی از داستان شیرینی این کتاب تو اون سالها باز هم یادآورم شد ...این کتاب هنوز هم بین رمان های ایرانی و خارجی از نظر من سر ِ...از لحاظ پختگی و قابل تامل بودن...چیزی که احساس میکنم داستان رو برا اکثزیت جذاب کرده شخصیت مهناز هست ... که تو وجود هر خانومی مهناز هست ...با دز کم یا زیاد ... که از سر حسد و غرور و لجاجت میتونه زندگی خودش و بقیه رو زهر کنه یا حتی کمی تلخ ...
به امید روزی که با عشق و محبت ...چه مرد و چه زن ...کنار هم با صلح و خلق خوب زندگی کنیم ... که حیف از دقایق رفته نشه ...
ممنون ترنم جان

[maral juju]

وقتی دبیرستانی بودم شبها تا صبح بیدار می موندم تا کتابهای رمان مورد علاقه ام رو بخونم
دالان بهشت هم یکی آز آنها بود هر چند شخصیت محمد اصلا مورد علاقم نبود از آن دست مردهایی که فکر میکنن تنها آنها هستند که می توانند هر کاری انجام دهند و سلیقه و دوستان و رفتار همسرشان همیشه اشتباه و نادرست است .
البته ار این جور مذکر ها در جامعه ما کم نیستند

[derakhshan20]

اره دو سال پیش این رمانو خوندم یادمه اونقدر از داستانش خوشم اومد که یه شب از ساعت 11 شروع به خوندنش کردم و... تا صبح ساعت 6 تمومش کردم واقعا ارزشش رو داشت یه جورایی خودم رو جای شخص اول رمان میدیدم از اون موقع به بعد بود که تصمیم گرفتم کمی بزرگ شم کوهنورد شدم و از دنیای کودکی دراومدم خوبه بخونید