![]() |
|
هزار قله ی عشق خاطرات، وصیتنامه و خاطرات همسران شهدا |
![]() |
|
امکانات | حالات نمایش |
![]() |
#11 |
کاربر خیلی فعال
![]() تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]()
حاج مهدی با توجه به مسئولیتش و علاقه ای که به پیشبرد کارها داشت,هرچند وقت یک بار جلسه ای در منزل برقرار می کرد.چون اوایل زندگیمان بود,فکر می کردم پذیرایی از برادرانی که در جلسه هستند, دشوار است.
یک روز به مادرم گفتم:" شما بیا و به من کمک کن." وقتی مهدی متوجه شد, گفت:" چرا می خواهی دیگران را به زحمت بیندازی؟ من اصلا احتیاج به این حساسیت ندارم, دلم نمی خواهد خودت را به زحمت بیندازی. خودم همه کارهای مربوط به این جلسات را انجام می دهم." ![]() هرگز راضی نبود زحمات خودش را به دوش دیگری بیندازد. سردار شهید عبدالمهدی مغفوری وصیتنامه شهید در روزمنو ![]()
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟ |
![]() |
![]() |
![]() |
#12 |
کاربر خیلی فعال
![]() تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]()
یوسف اصلا کاری به کار من نداشت.نه به غذا ایراد می گرفت و نه به کار خانه.ولی من خودم خیلی منظم بودم,چون زندگی ام را خیلی دوست داشتم. گاهی می گفت:" تو چرا این جوری هستی؟ چه قدر به این کارها اهمیت می دی؟ هرچی شد می خوریم دیگه".
بارها ازش پرسیده بودم:" چی دوست داری برات بپزم؟" می خندید و می گفت:"غذا! فقط غذا."یادم نیست یک بار گفته باشد فلان غذا.همیشه هم سفارش میکرد" یه جور غذا درست کن." سردار شهید یوسف کلاهدوز
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟ |
![]() |
![]() |
![]() |
#13 |
کاربر خیلی فعال
![]() تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]()
در سالهای اول زندگی,یک روز مشغول اتو کردن لباس هایش بودم.در همین حال از راه رسید و از من گله کرد و گفت:" شما خانم خانه هستید و وظیفه ای در قبال کارهای شخصی من ندارید. شما همین که به بچه ها رسیدگی میکنید,کافی ست." تا آنجایی که به یاد دارم, حتی لباسهایش را خودش می شست و بعد از خشک شدن, اتو می زد و هیچ توقعی از بنده نداشت.
سردار شهید علی صیاد شیرازی وصیتنامه شهید در روزمنو ![]()
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟ |
![]() |
![]() |
![]() |
#14 |
کاربر خیلی فعال
![]() تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]()
روحیه همکاری خیلی خوبی داشت.اما خودم راضی نمی شدم که با آن همه کار طاقت فرسا, وقتی به خانه می آید, بخواهد "دست به سیاه و سفید" بزند. واقعا به زحمتشان راضی نبودم.با این حال به من اجازه نمی داد لباسهایش را بشورم.خودش می شست و میگفت:" نمی خوام شما رو به زحمت بندازم."
یادم هست بعد از عملیات خیبر دیر وقت به خانه آمد. سر تا پایش خاکی بود. خیلی خسته بود, آنقدر خسته که همانطوری سر سفره نشست. تا رفتم غذا بیارم, دیدم سر سفره خوابش برده. خواستم کفش و جورابش رو در بیارم, بیدار شد و با لحن خاصی گفت:" این کارها وظیفه شما نیست. زن که برده نیست. من خودم این کارها رو انجام میدم." سردار شهید مهدی زین الدین وب سایت اختصاصی شهید قسمتی از وصیتنامه شهید در روزمنو ![]()
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟ آخرین ویرایش توسط ماهمون در تاریخ 2011-11-27 انجام شده است علت: الصاق عکس شهید |
![]() |
![]() |
![]() |
#15 |
کاربر جدید
تاریخ عضویت: Dec 2010
ارسالها: 77
تشکر کرده : 3,298
تشکر شده 561 بار در 88 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 0 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]()
مامانم میگه تا وقتی بابات زنده بود هیچ وقت اجازه نداد من رختخوابهارو جمع کنم همیشه خودش این کارو میکرد و خیلی کارهای مربوط به خونه رو .شهدا اگه خوب نبودند که شهید نمیشدند.
__________________
خودت باش!
|
![]() |
![]() |
![]() |
کلیدواژه |
فرشته, قرآن, لباس, لبخند, مجنون, نماز, کوفته, گفتم, اسباب کشی, به, حلقه, خاکی, خدا, داستان, دعا, روزمنو, روزه, زمستان, زنده بمان, زیبایی, شهید, شهادت, شهدا, شیرینی, عکس |
در حال حاضر کاربران زیر مشغول مشاهده این تاپیک می باشند: 1 (0 عضو و 1 میهمان) | |
امکانات | |
حالات نمایش | |
|
|
![]() |
||||
موضوع | نویسنده | انجمن | پاسخها | آخرین نوشته |
به خدا گفتم... | beheshteh | مناجات با خدا | 23 | 2016-06-15 09:43 AM |
|