روزمنو، محبوب ترین انجمن آشپزی و شیرینی پزی ایرانی

برگشت   روزمنو، محبوب ترین انجمن آشپزی و شیرینی پزی ایرانی > دینی و مذهبی > هزار قله ی عشق

هزار قله ی عشق

خاطرات، وصیتنامه و خاطرات همسران شهدا


User Tag List

پاسخ
 
امکانات حالات نمایش
قدیمی 2011-11-17, 02:01 PM   #1
ماهمون
کاربر خیلی فعال
 
آواتار ماهمون
 
تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
ماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond repute

مدال های افتخار

پیشفرض به مجنون گفتم: " زنده بمان "



خانومهای گل

این تاپیک ویژه ثبت خاطرات همسران شهید هست که به صورت داستانهای کوتاهه.
Attached Thumbnails
44b2ed4ac8b34db7b0f8.jpg  
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟

آخرین ویرایش توسط ماهمون در تاریخ 2011-11-17 انجام شده است
ماهمون آفلاین است   پاسخ با نقل قول
10 کاربر زیر از دوست گرامی ماهمون عزیز برای این پست سودمند تشکر نموده اند :
Azijam (2012-11-27), elahe jon (2012-11-28), fahime (2012-12-26), jorda (2013-05-05), lamiya (2013-09-16), Mahshid (2011-11-18), mana (2011-11-20), Narges (2011-11-23), Sarashpaz-Sepideh (2011-11-17), Soha (2011-11-24)
قدیمی 2011-11-17, 04:22 PM   #2
ماهمون
کاربر خیلی فعال
 
آواتار ماهمون
 
تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
ماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond repute

مدال های افتخار

butterfly سردار شهیدحجت الاسلام والمسلمین عبدالله میثمی

مراسم عقد انجام شد.بعد از مراسم آقا عبدالله خواست تا با من حرف بزند.
اولین برخورد زندگی مشترکمان بود. قبل از صحبت از من خواست تا یک مُهر برایش بیاورم.
چون روحیه ایشان را می شناختم از باب شوخی گفتم: " مُهر؟ مُهر برای چی؟ مگر حاج آقا تا این موقع نمازشان را نخوانده اند؟ " دیدم حال عجیبی دارد.
نگاهی به من کرد و گفت: " حالا شما یک مهر بیاورید! "
اما من دست بردار نبودم گفتم: " تا نگوییدمُهر را برای چی می خواهید, نمی آورم." گفت: " می خواهم نماز شکر بخوانم و از اینکه خدا چنین همسری به من داده از او تشکر کنم. "
دیگر حرفی نزدم. رفتم و با دو تا جانماز برگشتم.
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟

آخرین ویرایش توسط ماهمون در تاریخ 2011-11-17 انجام شده است
ماهمون آفلاین است   پاسخ با نقل قول
12 کاربر زیر از دوست گرامی ماهمون عزیز برای این پست سودمند تشکر نموده اند :
Azijam (2012-11-27), elahe jon (2012-11-28), fahime (2012-12-26), Fatemeh1 (2011-11-19), jorda (2013-05-05), lamiya (2013-09-16), Mahshid (2011-11-18), mana (2011-11-20), Narges (2011-11-18), Sarashpaz-Sepideh (2011-11-17), Soha (2011-11-24), بادصبا (2011-11-19)
قدیمی 2011-11-18, 11:39 AM   #3
ماهمون
کاربر خیلی فعال
 
آواتار ماهمون
 
تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
ماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond repute

مدال های افتخار

butterfly پاسخ: به مجنون گفتم: " زنده بمان "

هروقت حاجی از منطقه به منزل می آمد,بعد از احوال پرسی با من, با همان لباس خاکی بسیجی,به نماز می ایستاد.
یک روز به شوخی گفتم: " تو مگه چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن,نماز می خوانی؟ " نگاهی کرد و گفت: " هروقت تو را می بینم, احساس می کنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم."

سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت
Attached Thumbnails
hemat001.jpg  
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟
ماهمون آفلاین است   پاسخ با نقل قول
13 کاربر زیر از دوست گرامی ماهمون عزیز برای این پست سودمند تشکر نموده اند :
Azijam (2012-11-27), elahe jon (2012-11-28), fahime (2012-12-26), Fatemeh1 (2011-11-19), jorda (2013-05-05), lamiya (2013-09-16), Mahshid (2011-11-18), mana (2011-11-20), Narges (2011-11-18), roya5 (2011-12-23), Sarashpaz-Sepideh (2011-11-18), Soha (2011-11-24), بادصبا (2011-11-19)
قدیمی 2011-11-19, 01:06 PM   #4
ماهمون
کاربر خیلی فعال
 
آواتار ماهمون
 
تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
ماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond reputeماهمون has a reputation beyond repute

مدال های افتخار

butterfly پاسخ: به مجنون گفتم: " زنده بمان "

علی اکبر که مدتها بود به همسرش سر نزده بود, در نامه ای به همسرش چنین نوشت:
" خدت همسر مهربان و خوب خودم, پس از عرض سلام, قصد کردم نامه ای بنویسم و آن چیزی که همیشه در دلم بوده و نمی توانستم بیان کنم را بر روی کاغذ بیاورم. من همیشه در زندگی ام از خداوند متعال می خواستم که زنی به عنوان شریک زندگی برایم مقدر کند که همدم, همراز و شریک غم و خوش حالی ام باشد. این آرزوی من بود که همسرم پاکدامن, نجیب و فهمیده باشد. در آسمان دنبال چنین فرشته ای می گشتم که خداوند بر روی زمین به من عنایت فرمود و باید شکر الهی به جا آورده شود.
خداوند شما را به عنوان همسری مهربان و دارای خصوصیت های واقعی زن مسلمان برای من, و مادری مهربان برای تربیت فرزندانم نگه دارد."

سردار شهید حاج علی اکبر رحمانیان

وصیت نامه شهید در روز منو
Attached Thumbnails
علی اکبر رحمانیان.jpg  
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟
ماهمون آفلاین است   پاسخ با نقل قول
12 کاربر زیر از دوست گرامی ماهمون عزیز برای این پست سودمند تشکر نموده اند :
Azijam (2012-11-27), elahe jon (2012-11-28), fahime (2012-12-26), Fatemeh1 (2011-11-19), jorda (2013-05-05), lamiya (2013-09-16), Mahshid (2011-11-19), mana (2011-11-20), Narges (2011-11-23), roya5 (2011-12-23), Soha (2011-11-24), بادصبا (2011-11-19)
قدیمی 2011-11-20, 05:32 PM   #5
mana
کاربر نیمه فعال
 
آواتار mana
 
تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 166
تشکر کرده : 1,332
تشکر شده 1,579 بار در 171 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 0 Thread(s)
mana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant futuremana has a brilliant future
پیشفرض پاسخ: به مجنون گفتم: " زنده بمان "

ماهمون عزیزم این خاطره را از همسر یک جانباز شنیدم خوب این عزیزان هم دست کمی از همسران شهید ندارند بنابرین براتون میگم:

جانبازی که همسرشون این خاطره را نقل میکنه از بستگان ما هستند و در ناحیه سر ترکش داشته اند هرچند با عمل های جراحی متعدد وضعیتشون ظاهرا تثبیت شده ولی چون در ظاهر نقص عضوی ندارند متاسفانه بعضی ها گمان میکنند مشکلی ندارن یکبار تو یه جمع فامیلی بعد از کلی خواهش از خانمشون خواستم بخشی از خاطراتشون را بگند:
ایشون میگفتند،
1 - فقط من میبینم که بعضی وقتا سردرد امانش را بریده دیگه نمیتونه مسکن مصرف کنه چون سال ها مصرف داروهای مختلف کبد ایشون را ناراحت کرده و مجبورند از مصرف داروهاشون کم کنندبرای اینکه من بیدار نشم به آرومی از تخت پایین میاد و به اتاق کوچکی که تو خونه برای عبادتش در نظر گرفته میره با اون حال غیر قابل باور سر سجاده میشینه من معمولا بیدار میشم انگار کسی بیدارم میکنه ،منتظر میشم تا قرآن یا دعا یا نمازشو شروع کنه مثل بچه کنجکاو میرم یه گوشه تا تماشاش کنم در عین حال میبینم رنگش از درد به طور عجیبی قرمز ،زرد و سفید و باز قرمز میشه تو اون حال عجیب دعا میکنه میگه خدا رو شکر که این درد را به من دادی تا برای بخشش گناهانم واسطه اش کنم،اشک میریزه و قرآن میخونه از شدت درد زبونش میگیره چند لحظه صبر میکنه باز ادامه میده و گاهی این کاراش تا خود صبح طول میکشه حسرت یک آخ را به دل شیطون گذاشته...حتی یک بار هم ندیدم گله کنه و مثلا بگه من برای امنیت این مردم به این روز افتادم فقط میگه کاش خدا قبول کنه !!!

2- این خانم عزیز میگه مدت هاست توجه کرده ام آدرس یه خیابون یا هرجایی که به اسم شهدا مربوط میشه را باذکر کامل اسم شهید میگه : مثلا میگه بزرگراه شهید صیاد شیرازی ، کوچه شهید علی امینی
حالا شما تصور کن من تو این ترافیک تهران که تاکسیا با ناز به آدم نگاه میکنن ورد میشن و تو مجبوری به سرعت مقصدتو داد بزنی بلکه سوارت کنند ازین رفتار ایشون چه حالی میشدم
اما بعد از مدتی متوجه شدم وقتی با ایشون هستم نه تنها زودتر ماشین گیرم میاد بلکه حتی تو یکی دو جای خلوت هم که بودیم و انتظار ماشین نداشتیم بازهم ماشین زود پیدا میشد
این اواخر رفته بودیم یه جای پرت مهمونی که حتی موقع برگشت هرچی به آژانس محلشون زنگ زدیم ظاهرا اونا هم تعطیل کرده و رفته بودنداومدیم سر همون فرعی که منزل دوستمون بود تا رسیدیم یه پراید ایستاد با کمال ادب در ماشین را باز کرد و گفت : بفرمایید !!..اول فکر کردم آشنای همسرمه اما تو راه متوجه شدم که آشنای قبلی نداره و ما را هم برد تا در خونه و مبلغ منصفانه ای هم کرایه گرفت !

دیگه طاقت نیاوردم به همسرم گفتم این قضیه را باید برام روشن کنی
پاسخش این بود:
تمام موجودات حتی سنگ و چوب تا حیوانات و آدم ها زبونی دارند به اسم زبون فطرت وقتی میگم فلان مکان مثلا بزرگراه شهید صیاد با تمام وجود اونجا را ملک شهید صیاد میدونم و ماشین ها را دونه های تسبیحی فرض میکنم که با رانندشون میخوان تو اون مسیر در ذکر خدا باشند این زبون منو و این صدای بی صدای منو خیلی از راننده ها میگیرن و بهش جواب میدن و منو هم با خودشون شریک ذکر خدا میکنند
اون وقتی که اون ماشین پراید سوارمون کرد داشتم از تمام قلبم برای کسی که خونواده منو تو اون دیر وقت زودتر سوار کنه دعا میکردم و اون راننده حتما با قلبش اینو فهمیده..!!
خوب حالا بد نیست فکر کنیم وقتی میشنویم یه جانباز بعد مدتها تحمل رنج از بینمون رفته به حال خودمون افسوس بخوریم که باز هم یه انسان بزرگ از جمعمون رفت...نگیم آخی بنده خدا راحت!! شد!!
__________________
معماى حيات قابل حل نيست، مگر اين‏كه ابديت در برابر آن باشد.
mana آفلاین است   پاسخ با نقل قول
15 کاربر زیر از دوست گرامی mana عزیز برای این پست سودمند تشکر نموده اند :
Azijam (2012-11-27), fahime (2012-12-26), Fatemeh1 (2011-11-21), jorda (2013-05-05), lamiya (2013-09-16), Mahdiye* (2013-10-07), matiti (2015-02-05), Narges (2011-11-23), Sarashpaz-Sepideh (2011-11-20), Soha (2011-11-24), ماهمون (2011-11-20), zahra82 (2012-06-30), zariattari (2012-07-15), بادصبا (2011-11-21), سپیده مامان امیرعلی (2013-08-14)
پاسخ

کلیدواژه
فرشته, قرآن, لباس, لبخند, مجنون, نماز, کوفته, گفتم, اسباب کشی, به, حلقه, خاکی, خدا, داستان, دعا, روزمنو, روزه, زمستان, زنده بمان, زیبایی, شهید, شهادت, شهدا, شیرینی, عکس


در حال حاضر کاربران زیر مشغول مشاهده این تاپیک می باشند: 1 (0 عضو و 1 میهمان)
 
امکانات
حالات نمایش

قوانین ارسال
نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
نمی توانید به موضوعات پاسخ دهید
نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
نمی توانید نوشته خود را ویرایش کنید

BB code فعال
Smilies فعال
[IMG] فعال
HTML غیرفعال

Forum Jump

موضوعات مشابه
موضوع نویسنده انجمن پاسخها آخرین نوشته
به خدا گفتم... beheshteh مناجات با خدا 23 2016-06-15 09:43 AM


Free PageRank Checker

ساعت: 02:54 PM بوقت GMT +3.5


Powered by: vBulletin Version 3.8.6
Copyright © 2000-2006 Jelsoft Enterprises Ltd.

قدرت این انجمنها در استفاده از برنامه vBulletin می باشد.
حقوق نرم افزار استفاده شده در سایت برای Jelsoft Enterprises Ltd محفوظ است.
استفاده از محتوای سایت تنها با ذکر نام و آدرس سایت مجاز است. در صورت تخلف پیگرد قانونی دارد