![]() |
|
هزار قله ی عشق خاطرات، وصیتنامه و خاطرات همسران شهدا |
![]() |
|
|
امکانات | حالات نمایش |
![]() |
#31 |
کاربر خیلی فعال
![]() تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]() دلشكستن بس است سال 58 تصميم به عقد رسمي گرفتيم.مادرم مهر را بالا گرفته بود تا حداقل يك چيز از اين ازدواج از ديديد انها غير معمول بود شبيه بقيه مردم شود! اگر چه هيچ كداممان موافق نبوديم ولي اسماعيل گفت:تا اينجا به اندازه كافي دل مادرت را شكسته ايم! براي من چه فرقي دارد من چه زياد چه كمش را ندارم!راستي نكند يك بار مهريه ات را بخواهي و شرمنده ام كني! من هم كه نميخواستم به مادرم بي احترامي شده باشدمهريه پيشنهادي را قبول كردم،ولي همانجا قبل از اينكه وارد سند كنند به اسماعيل بخشيدم. قسمتی از وصیت نامه شهيد اسماعيل دقايقي خطاب به همسرش در روزمنو ![]()
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟ |
![]() |
![]() |
![]() |
#32 |
کاربر خیلی فعال
![]() تاریخ عضویت: Oct 2011
ارسالها: 2,208
تشکر کرده : 12,429
تشکر شده 25,343 بار در 2,731 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 1 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]()
شهید محمود کاوه
![]() بعد از چند ماه انتظار خواستم خبر پدر شدنشو بدم اما وقتی از منطقه اومد فورا رفت سراغ کارهای لشکر و اعزام نیرو. شب خسته و کوفته اومد و رفت استراحت کنه ولی خیلی تو فکر بود. گفتم محمود تو فکر چی هستی ؟ گفت تو فکر بچه ها ! خوشحال شدم و گفتم: تو فکر بچه ها ؟ کدوم بچه ها؟ هنوز که بچه ای در کار نیست! گفت : ای بابا ! بچه های لشکر و میگم. انگار آب سرد ریخته باشن رو بدنم. با ناراحتی رفتم خوابیدم و آروم آروم گریه کردم . - فاطمه خوابیدی؟ -دارم میخوابم - چرا امشب اینقدر ساکتی؟ - چی بگم؟ - مثلا بگو دختر دوست داری یا پسر؟ خودمو جم و جور کردمو جوابشو دادم. اون هم نظرشو گفت. اون شب کلی باهام حرف زد. تا خیالش ازم راحت نشد ، نخوابید.1 ![]() 1. رد خون روی برف ص 4 وصیتنامه شهید در روزمنو
__________________
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست/ما بی تو خسته ایم و تو بی ما چگونه ای؟ |
![]() |
![]() |
![]() |
|
کلیدواژه |
فرشته, قرآن, لباس, لبخند, مجنون, نماز, کوفته, گفتم, اسباب کشی, به, حلقه, خاکی, خدا, داستان, دعا, روزمنو, روزه, زمستان, زنده بمان, زیبایی, شهید, شهادت, شهدا, شیرینی, عکس |
در حال حاضر کاربران زیر مشغول مشاهده این تاپیک می باشند: 1 (0 عضو و 1 میهمان) | |
امکانات | |
حالات نمایش | |
|
|
![]() |
||||
موضوع | نویسنده | انجمن | پاسخها | آخرین نوشته |
به خدا گفتم... | beheshteh | مناجات با خدا | 23 | 2016-06-15 09:43 AM |
|