![]() |
![]() |
#6 |
کاربر خیلی فعال
![]() تاریخ عضویت: Mar 2012
موقعیت: Alman
ارسالها: 3,514
تشکر کرده : 5,257
تشکر شده 5,614 بار در 1,945 پست
Mentioned: 0 Post(s)
Tagged: 0 Thread(s)
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |
![]()
عشقم عشق جدیدت مبارک ."
فقط بخونید. ..منکه حسابی حالم گرفته شد. اسمم محسن ٢٨ سالمه و شغلم . . . من بنا هستم و چون ٢ساله ازدواج کردمو مستأجر هستم و اينکه تو شهرم کمبود کار بود به تهران رفتم و شدم کارگر ساده ! يا واضع بگم شدم حمّال ! چون دوست نداشتم خانومم اول زندگي با فقر روبه رو بشه . . . يروز که مشغول کار بودم زنم زنگ زد و بعد از احوال پرسي بهم گفت گوشيم ديروز سوخت الان ديگه گوشی ندارم ! منم زود براش پول فرستادم تا واسه خودش گوشي بخره ! پسرايی که کنارم کار ميکردن از برنامه اي به اسم لاين مي حرفيدن ! دوستم اسرار کرد که توهم لاينتو وصل کن توش پره دختره ولي ياد زنم افتادمو بيخيال شدم ! ولي باز با اسرار دوستام لاينو واسم نصب کردن ! منم که ديدم اونا ميگنو ميخندن ، نگاهي به لاين انداختم و تا باز شد تصوير فرجامي ديدم !!! عکس زنم که تو لاين بود . . . با خط ديگم اددش کردم و تا چند روز پستاشو لايک ميکردم ! تا اينکه ي روز تو پستش نوشت فردا ولنتاينه نميدونم واسه عشقم چي بخرم ! منم واسش کامنت گذاشتم اون تورو همينجور که هستي ميخواد و عاشقته . . . بهم خنديد و گفت مرسي ! خيلي خوشحال بودم ، کلا کبوديهاي دستمو کوبيدگي بدنمو فراموش کردم ! فرداش بهم زنگيدو ازم پول خواست ! منم واسش فرستادم و خيلي کنجکاو بودم که چي ميخواد بخره . . . روز ولنتاين رسيد باخوشحالي لاينو باز کردم رفتم تو پستش smile emoticon عکس ی پسرو ديدم با يک کت قهوه ای که زيرش نوشته شده بود اين عشقمه ، کت که واسش خريدم قشنگه ! منم رفتم پي ويش ی عکس با لباس کارگريم واسش فرستادم و نوشتم: ⇦عشقم عشق جديدت مبارک⇨
__________________
[SIGPIC][/SIGPIC] |
![]() |
![]() |
کاربر زیر از دوست گرامی [ARG:2 UNDEFINED] عزیز برای این پست سودمند تشکر نموده است : | baran78 (2016-05-26) |
![]() |
کلیدواژه |
دلپذیر, رمان, عشق |
در حال حاضر کاربران زیر مشغول مشاهده این تاپیک می باشند: 1 (0 عضو و 1 میهمان) | |
امکانات | |
حالات نمایش | |
|
|
![]() |
||||
موضوع | نویسنده | انجمن | پاسخها | آخرین نوشته |
رمان زیبای دالان بهشت | ღ.ترنم.ღ | کتاب داستان | 123 | 2014-05-03 07:22 AM |
رمان ازآن سوی اینه - تکین حمزه لو | *Negar* | کتاب داستان | 34 | 2013-02-28 05:51 PM |
رمان پدر آن دیگری(رمانی متفاوت وجذاب) | *Negar* | کتاب داستان | 106 | 2012-07-29 05:49 PM |
دعادر زمان غیبت امام رمان | Sarashpaz-Sepideh | دانستنیهای دینی و مذهبی | 0 | 2012-02-23 10:18 AM |
|